word - لغت

-behaved || -رفتار کرد

part of speech - بخش گفتار

suffix || پسوند

spell - تلفظ

-bɪ.heɪvd

UK :

-bɪ.heɪvd

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [-behaved] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [-behaved] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [-behaved] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [-behaved] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [-behaved] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • acted


    عمل کرد

  • acquitted


    تبرئه شد

  • acquited


    تبرئه شد

  • conducted


    انجام شده

  • carried


    انجام

  • comported


    مقایسه شده

  • deported


    تبعید شد

  • bore


    منفذ

  • beared


    تحمل کرد

  • borne


    متحمل شد

  • demeaned


    تحقیر کرد


  • ترک کردن

  • quitted


    استعفا داد

  • functioned


    عمل کرد

  • reacted


    واکنش نشان داد

antonyms - متضاد

  • mischievous


    شیطون

  • naughty


    شیطون


  • بد

  • troublesome


    دردسر ساز

  • misbehaving


    بدرفتاری

  • rascally


    شرورانه

  • vexatious


    مزاحم

  • wayward


    خودسر

  • contrary


    مخالف

  • disobedient


    نافرمان

  • errant


    خطاکار

  • exasperating


    عصبانی کننده

  • froward


    بداخلاق

  • roguish


    سرکش

  • sinful


    گناهکار