word - لغت

behavioral || رفتاری

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

bɪˈheɪ.vjɚ.əl

UK :

bɪˈheɪ.vjə.rəl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [behavioral] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [behavioral] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [behavioral] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [behavioral] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [behavioral] در گوگل

description - توضیح

  • relating to behavior.


    مربوط به رفتار

  • expressed in or involving behavior.


    بیان شده یا شامل رفتار است.

  • behavioural


    رفتاری

example - مثال

synonyms - مترادف

  • communicative


    ارتباطی

  • interactive


    در ارتباط بودن

  • physiological


    فیزیولوژیکی

  • observable


    قابل مشاهده

  • detectable


    قابل تشخیص

  • developmental


    رشدی

  • discernible


    قابل تشخیص

  • evident


    مشهود

  • outward


    بیرونی


  • اجتماعی

  • ethical


    اخلاقی

  • behaviouralUK


    رفتاریUK


  • اخلاقی


  • اجتماعی


  • با درست و غلط ارتباط دارد

antonyms - متضاد


  • درونی؛ داخلی

  • unethical


    غیر اخلاقی

  • immoral


    غیر اخلاقی


  • اشتباه


  • بد

  • sinful


    گناهکار

  • unconscionable


    بی وجدان

  • unscrupulous


    بی وجدان

  • evil


    بد

  • iniquitous


    بی گناه

  • unprincipled


    غیر اصولی

  • wicked


    شریر

  • deceitful


    فریبنده

  • depraved


    فاسد

  • dishonest


    متقلب