word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
synonyms - مترادف
-
communicative
ارتباطی
-
interactive
در ارتباط بودن
-
physiological
فیزیولوژیکی
-
observable
قابل مشاهده
-
detectable
قابل تشخیص
-
developmental
رشدی
-
discernible
قابل تشخیص
-
evident
مشهود
-
outward
بیرونی
-
اجتماعی
-
ethical
اخلاقی
-
behaviouralUK
رفتاریUK
-
اخلاقی
-
اجتماعی
-
با درست و غلط ارتباط دارد