word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
-
decapitated
سر بریده
-
guillotined
گیوتین شده
-
decollated
دکلره شده
-
executed
اجرا شده
-
headed
رهبری کرد
-
necked
گردن زده
-
topped
بالای سر
-
killed
کشته شده
-
به مرگ
-
به بلوک آورده است
-
سر کسی را بریدن
-
سر بریدن
-
axed
تبر زده
-
روی بلوک قرار دهید
-
lopt
لوپ کردن