word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
به نظر می رسد برخی از هواداران فوتبالیست ها را موجودات الهی می دانند.
-
ایالات متحده در ون تلاش برای برقراری ارتباط با موجودات فراتر است.
-
مردی در اخبار دیشب بود که فکر می کند موجوداتی از جهان های دیگر ما را ملاقات کرده اند.
-
All living creatures are thought to descend from an organism that came into being three billion years ago.
تصور می شود که همه موجودات زنده از ارگانیسمی هستند که سه میلیارد سال پیش به وجود آمده است.
-
دایناسورها میلیون ها سال قبل از انسان وجود داشته اند.
synonyms - مترادف
-
animals
حیوانات
-
beasts
جانوران
-
creatures
موجودات
-
fauna
جانوران
-
wildlife
حیات وحش
-
critters
موجودات
-
brutes
بی رحمانه
-
varmints
ورمینت ها
-
beasties
حیوانات
-
faunae
جانوران
-
organisms
ارگانیسم ها
-
pets
حیوانات خانگی
-
strays
ولگردها
-
life forms
اشکال زندگی
-
invertebrates
بی مهرگان
antonyms - متضاد
-
nonexistence
عدم وجود
-
nonbeing
نبودن
-
non-existence
عدم وجود
-
inexistence
موجود
-
nihility
پوچ بودن
-
unexistence
عدم وجود
-
imaginariness
خیال پردازی
-
physiques
فیزیک
-
unreality
غیر واقعی بودن
-
nullity
بطلان
-
abstracts
چکیده ها
-
inanimates
بی جان ها
-
oblivion
فراموشی
-
emptiness
پوچی
-
nothingness
هیچی