word - لغت

belay || رد کردن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

ˈbiː.leɪ

UK :

bɪˈleɪ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [belay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belay] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belay] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • ceases


    متوقف می شود

  • ends


    به پایان می رسد

  • halts


    متوقف می شود

  • quits


    ترک می کند

  • cancels


    لغو می کند

  • arrests


    دستگیری ها

  • checks


    چک ها

  • stays


    می ماند

  • stalls


    غرفه ها

  • calls a halt to


    توقف را فرا می خواند


  • متوقف می کند

  • brings to a standstill


    را به بن بست می رساند

  • stops


    متوقف می شود

  • discontinues


    متوقف می کند

  • breaks off


    قطع می شود

antonyms - متضاد

  • advances


    پیشرفت ها

  • allows


    اجازه می دهد

  • begins


    آغاز می شود

  • commences


    آغاز می شود

  • continues


    ادامه می دهد

  • goes


    می رود

  • helps


    کمک می کند

  • permits


    اجازه می دهد

  • starts


    شروع می شود