word - لغت
beleaguer
||
محاصره کننده
part of speech - بخش گفتار
verb
||
فعل
spell - تلفظ
bɪˈliː.ɡər
UK :
bɪˈliː.ɡɚ
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
درگیری ها و ابهامات دربار را در طول هفته های پس از مرگ پادشاه تحت فشار قرار داد.
-
طاعون کبوترها در سال 1896 به شهر رسید. محصولات زراعی را بلعید و مردم را محاصره کرد.
-
این موضوعی است که سال ها صنعت صدف را درگیر خود کرده است.
-
آنها متهم به کمین هستند. محاصره کردن دشمن و در صورت بی توجهی به او حمله کنید.