word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
احساس اطمینان از وجود یا حقیقت بودن چیزی.
-
چیزی که شما به آن اعتقاد دارید
-
خیلی بد. خوب دشوار. غیره تصور شود.
-
احساس اطمینان از وجود یا حقیقت بودن چیزی.
example - مثال
-
نبرد او با سرطان ایمان او را به خدا تقویت کرده است.
-
او دوباره بر این باور خود تاکید کرد که تحریمها به زمان بیشتری برای کار کردن نیاز دارند.
-
سیستم کاری آنها بر این باور استوار است که افراد در یک تیم سازنده تر کار می کنند.
-
مردم باید شجاعت دفاع از عقاید خود را داشته باشند.
-
من نمی خواهم آنها اعتقادات مذهبی خود را به فرزندانم تحمیل کنند.
synonyms - مترادف
-
فلسفه
-
doctrine
دکترین
-
dogma
عقیده تعصب آمیز
-
ideology
ایدئولوژی
-
principles
اصول
-
standards
استانداردها
-
axioms
بدیهیات
-
canon
کانون
-
کد
-
credo
عقیده
-
creed
عقیده
-
maxims
حداکثر
-
rules
قوانین
-
tenets
اصول
-
نگرش
antonyms - متضاد
-
corruption
فساد
-
disgrace
رسوایی
-
dishonesty
بی صداقتی
-
dishonorUS
بی ناموسی آمریکا
-
dishonourUK
dishonourUK
-
evil
بد
-
immorality
بی اخلاقی
-
indecency
بی حیایی
-
amorality
بی اخلاقی
-
disrespectability
بی احترامی
-
unethicalness
غیر اخلاقی بودن
-
atheism
بی خدایی
-
disbelief
ناباوری
-
discouragement
دلسردی
-
disinterest
بی علاقگی