word - لغت

belly || شکم

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbel.i

UK :

ˈbel.i

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [belly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belly] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belly] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • tummy


    شکم


  • معده

  • gut


    روده

  • paunch


    ضربه زدن

  • tum


    توم


  • گلدان


  • شرکت

  • abdomen


    شکم

  • breadbasket


    سبد نان


  • وسط

  • potbelly


    شکم

  • midriff


    میانی

  • bingy


    پرخاشگر

  • puku


    پوکو

  • insides


    داخل

antonyms - متضاد