word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
اگرچه او تازه وارد مدرسه شده است. ما دوست داریم او احساس کند که به او تعلق دارد.
-
من فکر می کنم این فنجان ها متعلق به کمد دیگر است.
-
این یک باشگاه آقایان است - زنان به اینجا تعلق ندارند.
-
در آن روزها احساس می کردند که بچه ها در مهد کودک و دور از چشم هستند.
-
چکمه های کثیف روی میز نیست. در حال حاضر آنها؟
synonyms - مترادف
-
fitted
نصب شده
-
مناسب
-
went
رفت
-
gone
رفته
-
befitted
برازنده
-
clicked
کلیک کرد
-
correlated
مرتبط است
-
corresponded
مکاتبه کرد
-
accorded
موافقت کرد
-
agreed
موافقت کرد
-
chimed
زنگ زده
-
matched
تطبیق
-
suited
مناسب
-
harmonisedUK
هماهنگ انگلستان
-
harmonizedUS
هماهنگ ایالات متحده
antonyms - متضاد
-
avoided
اجتناب کرد
-
differed
متفاوت بود
-
disagreed
مخالفت کرد
-
disapproved
مورد تایید قرار نگرفت
-
disassociated
جدا شده است
-
disconnected
قطع شده
-
opposed
مخالف
-
refused
رد