word - لغت

belted || کمربند

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

belt

UK :

belt

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [belted] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belted] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belted] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belted] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [belted] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • thumped


    ضربه زد

  • pounded


    کوبیده شد


  • ضرب و شتم

  • beaten


    مورد ضرب و شتم

  • wallopped


    دیوار زده

  • walloped


    دیوار زده

  • bashed


    ضربه زده

  • thrashed


    کوبیده شده

  • hammered


    چکش خورده

  • struck


    رخ داد

  • stricken


    زده


  • اصابت


  • کلاه

  • hitten


    ضربه خورده

  • whipped


    شلاق خورده

antonyms - متضاد

  • failed


    ناموفق


  • کم شده

  • patted


    نوازش کرد

  • surrendered


    تسلیم شد

  • tapped


    ضربه خورده است

  • crawled


    خزید

  • crept


    خزید

  • creeped


    خزید

  • poked


    نوک زد

  • ambled


    متحرک

  • strolled


    قدم زد

  • dawdled


    غوغا کرد

  • rambled


    سر و صدا کرد

  • sauntered


    غرق شد

  • walked


    راه افتاد