word - لغت

bemoan || ناله

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bɪˈməʊn

UK :

bɪˈmoʊn

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bemoan] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bemoan] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bemoan] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bemoan] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bemoan] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • laments


    ناله می کند

  • deplores


    ابراز تاسف می کند

  • bewails


    ناله می کند

  • mourns


    عزاداری می کند

  • regrets


    پشیمانی

  • rues


    خرابه ها

  • repents


    توبه می کند

  • complains


    شکایت می کند

  • grumbles


    غر می زند

  • moans


    ناله می کند

  • grieves for


    برای

  • grieves over


    غمگین است

  • complains about


    از

  • expresses regret about


    ابراز پشیمانی می کند

  • cries over


    گریه می کند

antonyms - متضاد

  • applauds


    تشویق می کند

  • delights


    لذت می برد

  • joys


    شادی ها

  • exults in


    به وجد می آورد

  • gloats


    غرور می کند

  • glories in


    افتخارات در

  • praises


    ستایش می کند

  • rejoices in


    خوشحال می شود

  • rejoices


    شادی می کند

  • relishes


    ذوق می کند

  • cheers


    به سلامتی

  • celebrates


    جشن می گیرد

  • glories


    افتخارات

  • revels


    شادی می کند

  • savorsUS


    savorsUS