word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
به طور کلی به او به عنوان یک شخصیت خیرخواه در تاریخ نگاه می شود.
-
او خود را یک دیکتاتور خیرخواه توصیف می کند.
-
جلسات دو حزبی که در آن آنها می توانند در محیطی خیرخواهانه تبادل نظر کنند
-
We value our relationships with Catholic charities and other benevolent organizations sponsored by the Church.
ما برای روابط خود با موسسات خیریه کاتولیک و سایر سازمان های خیرخواه که توسط کلیسا حمایت می شوند ارزش قائل هستیم.
-
او رئیس انجمن خیریه پلیس شهرستان بروارد است.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
unkind
نامهربان
-
cruel
ظالمانه
-
heartless
بی دل
-
nasty
زننده
-
unkindly
نامهربانانه
-
brutal
وحشیانه
-
compassionless
بی رحم
-
inconsiderate
بی ملاحظه
-
selfish
خود خواه
-
uncaring
بی توجه
-
uncharitable
غیر خیریه
-
unmerciful
بی رحم
-
unpleasant
ناخوشایند
-
atrocious
بی رحمانه
-
بد