word - لغت

benevolently || خیرخواهانه

part of speech - بخش گفتار

adverb || قید

spell - تلفظ

bəˈnev.əl.ənt.li

UK :

bəˈnev.əl.ənt.li

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [benevolently] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [benevolently] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [benevolently] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [benevolently] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [benevolently] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • He is an amiable man whose blue eyes sit benevolently behind frameless glasses.


    او مردی دوست داشتنی است که چشمان آبی اش با مهربانی پشت عینک های بدون فریم نشسته است.

  • Don`t you worry. she said benevolently.


    نگران نباش او با خیرخواهی گفت


  • او تنها کسی نیست که با کارگرانش خیرخواهانه رفتار می کند.

synonyms - مترادف

  • nicely


    به خوبی

  • considerately


    با ملاحظه

  • thoughtfully


    متفکرانه

  • graciously


    با مهربانی

  • kindly


    محبت آمیز


  • خوب

  • courteously


    مودبانه

  • politely


    مودبانه

  • decently


    آبرومندانه

  • reasonably


    منطقی

  • respectfully


    با احترام

  • cordially


    صمیمانه

  • genially


    به طور ارجمند

  • civilly


    مدنی

  • decorously


    تزئینی

antonyms - متضاد

  • rudely


    بی ادبانه

  • disrespectfully


    بی احترامی

  • harshly


    به شدت

  • discourteously


    بی ادبانه

  • contemptuously


    تحقیرآمیز

  • disdainfully


    با تحقیر

  • condescendingly


    با اغماض

  • insolently


    با وقاحت

  • indecently


    به طرز ناشایست

  • uncivilly


    غیر متمدنانه

  • imprudently


    بی احتیاط

  • curtly


    کوتاه

  • crassly


    به طرز عجیبی

  • ungraciously


    بی رحمانه

  • indecorously


    به طرز نامناسب