word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
-
او مردی دوست داشتنی است که چشمان آبی اش با مهربانی پشت عینک های بدون فریم نشسته است.
-
نگران نباش او با خیرخواهی گفت
-
او تنها کسی نیست که با کارگرانش خیرخواهانه رفتار می کند.
synonyms - مترادف
-
nicely
به خوبی
-
considerately
با ملاحظه
-
thoughtfully
متفکرانه
-
graciously
با مهربانی
-
kindly
محبت آمیز
-
خوب
-
courteously
مودبانه
-
politely
مودبانه
-
decently
آبرومندانه
-
reasonably
منطقی
-
respectfully
با احترام
-
cordially
صمیمانه
-
genially
به طور ارجمند
-
civilly
مدنی
-
decorously
تزئینی
antonyms - متضاد
-
rudely
بی ادبانه
-
disrespectfully
بی احترامی
-
harshly
به شدت
-
discourteously
بی ادبانه
-
contemptuously
تحقیرآمیز
-
disdainfully
با تحقیر
-
condescendingly
با اغماض
-
insolently
با وقاحت
-
indecently
به طرز ناشایست
-
uncivilly
غیر متمدنانه
-
imprudently
بی احتیاط
-
curtly
کوتاه
-
crassly
به طرز عجیبی
-
ungraciously
بی رحمانه
-
indecorously
به طرز نامناسب