word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
مدیر مدرسه با مهربانی اداره می کند.
-
آنها نمی خواهند توسط یک ابرقدرت کنترل شوند. حتی یک انگیزه خوب
-
او به جنبه های دیوانه وار طبیعت انسان علاقه مند است.
synonyms - مترادف
-
kindly
محبت آمیز
-
thoughtfully
متفکرانه
-
benevolently
خیرخواهانه
-
graciously
با مهربانی
-
tenderly
با ملایمت
-
affectionately
با محبت
-
considerately
با ملاحظه
-
generously
سخاوتمندانه
-
lovingly
عاشقانه
-
helpfully
کمک کننده
-
compassionately
دلسوزانه
-
indulgently
با اغماض
-
obligingly
اجباری
-
cordially
صمیمانه
-
politely
مودبانه
antonyms - متضاد
-
unkindly
نامهربانانه
-
discourteously
بی ادبانه
-
harshly
به شدت
-
inconsiderately
بی ملاحظه
-
thoughtlessly
بی فکر
-
cruelly
بی رحمانه
-
malevolently
بدخواهانه
-
maliciously
بدخواهانه
-
meanly
به معنای
-
spitefully
کینه توزانه
-
unsympathetically
غیر دلسوزانه
-
unfriendlily
غیر دوستانه
-
unpleasantly
ناخوشایند
-
inhumanely
غیر انسانی
-
ruthlessly
بی رحمانه