word - لغت

berated || سرزنش کرد

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bɪˈreɪt

UK :

bɪˈreɪt

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [berated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [berated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [berated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [berated] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [berated] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • admonished


    نصیحت کرد

  • castigated


    محکوم شد

  • rebuked


    سرزنش کرد

  • scolded


    سرزنش کرد

  • harangued


    اذیت شده

  • reprimanded


    توبیخ شد

  • reproached


    سرزنش شده

  • slated


    جدول کشی شده

  • upbraided


    سرزنش شده

  • blasted


    منفجر شد

  • carpeted


    فرش شده

  • dissed


    جدا شد

  • flamed


    شعله ور شد

  • lambasted


    داغدار

  • reviled


    توهین شده

antonyms - متضاد

  • praised


    ستوده شد

  • approved


    تایید شده

  • cheered


    تشویق کرد

  • acclaimed


    تحسین شده

  • admired


    تحسین شده

  • applauded


    کف زد

  • commended


    مورد ستایش قرار گرفت

  • complimented


    تعریف کرد

  • congratulated


    تبریک گفت

  • lauded


    مورد ستایش قرار گرفت

  • extolled


    ستایش کرد

  • flattered


    متملق

  • hailed


    مورد استقبال قرار گرفت

  • bigged up


    بزرگ شده

  • big upped


    بزرگ شده