word - لغت

bereave || داغدار شدن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bɪˈriːv

UK :

bɪˈriːv

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bereave] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bereave] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bereave] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bereave] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bereave] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • divest


    واگذار کردن


  • نوار

  • deprive


    محروم کردن

  • rob


    غارت

  • dispossess


    سلب مالکیت

  • abate


    کاهش دادن

  • benim


    بنیم

  • relieve


    از بین بردن

  • expropriate


    مصادره کردن


  • انکار

  • despoil


    خراب کردن

  • disinherit


    سلب ارث


  • تقلب کردن از


  • انجام دادن از

  • diddle out of


    از

antonyms - متضاد