word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
داشتن چنین دیوانه قدرتمندی در کنار من در نبرد افتخار بزرگی بود.
-
You can see colourful stories performed. watch live combat presentations. make masks and shields. be transformed into a Viking Berserker and take part in battle drills.
می توانید داستان های رنگارنگ اجرا شده را ببینید. نمایش های رزمی زنده را تماشا کنید ماسک و سپر بسازید تبدیل به یک وایکینگ برسرکر شوید و در تمرینات جنگی شرکت کنید.
-
جنگجویی که قدرت و استقامت یک خرس را به خود می گیرد، شلوار خرس یا دیوانه نامیده می شود.
-
A berserker was a fine thing if you just wanted to kill the enemy; but if you wanted to manoeuvre. he was harder to handle than a charging bull.
اگر فقط می خواستید دشمن را بکشید، یک دیوانه چیز خوبی بود. اما اگر می خواهید مانور دهید. کنترل او از یک گاو نر سخت تر بود.
-
حالا او در یک خشم دیوانه کننده بود.
synonyms - مترادف
-
lunatic
دیوانه
-
madman
دیوانه
-
maniac
دیوانه