word - لغت

berth || اسکله

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

bɜːθ

UK :

bɝːθ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [berth] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [berth] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [berth] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [berth] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [berth] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • bunk


    تختخواب


  • بستر

  • sack


    گونی

  • kip


    کیپ

  • cot


    تخت

  • billet


    بیلت

  • hammock


    بانوج


  • نیمکت

  • pit


    گودال

  • bunk bed


    تخت تختخواب سفری

  • sleeping accommodation


    خوابگاه

  • sleeping quarters


    خوابگاه

  • hay


    یونجه

  • pad


    پد

  • rack


    دندانه دار کردن

antonyms - متضاد


  • سرگرمی


  • سرگرم کننده

  • unemployment


    بیکاری

  • hobby


    سرگرمی

  • pastime


    سرگرمی

  • avocation


    دعوت

  • recreation


    تفریح

  • amusement


    تفریحی


  • علاقه جانبی


  • احساس، مفهوم

  • avocation


    دعوت

  • unemployment


    بیکاری

  • idleness


    بیکاری، تنبلی

  • joblessness


    بیکاری


  • از دست دادن شغل