word - لغت

beseech || التماس کردن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bɪˈsiːtʃ

UK :

bɪˈsiːtʃ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [beseech] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beseech] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beseech] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beseech] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beseech] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • asked


    پرسید

  • requested


    درخواست کرد

  • demanded


    مطالبه کرد

  • required


    ضروری

  • appealed


    درخواست تجدید نظر کرد

  • bade


    بدید

  • bid


    پیشنهاد

  • implored


    التماس کرد

  • ordered


    سفارش داده شده

  • petitioned


    دادخواست داد


  • پیشنهاد شده

  • urged


    اصرار کرد

  • begged


    التماس

  • pleaded


    التماس کرد

  • pled


    متعهد شد

antonyms - متضاد

  • forced


    مجبور شد

  • obliged


    موظف است

  • caused


    باعث

  • compelled


    مجبور

  • enforced


    اجرا شد

  • coerced


    مجبور شد

  • constrained


    محدود شده

  • impelled


    رانده شده است

  • imposed


    تحمیل شده است

  • pressured


    تحت فشار

  • commanded


    دستور داد

  • enjoined


    دستور داده است

  • insisted


    اصرار

  • dragooned


    اژدها شده


  • سخت تحمل کرد