word - لغت

beset || گرفتار

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

bɪˈset

UK :

bɪˈset

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [beset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beset] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [beset] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • obsessive


    وسواسی

  • compulsive


    اجباری

  • obsessional


    وسواسی

  • driven


    رانده

  • irresistible


    مقاومت ناپذیر

  • persistent


    مداوم

  • impulsive


    تکانشی

  • uncontrollable


    غیر قابل کنترل

  • habitual


    معمولی

  • chronic


    مزمن

  • inveterate


    ناپیدا


  • مقدار ثابت

  • incurable


    غیر قابل درمان

  • ingrained


    ریشه دار

  • prevalent


    رایج است

antonyms - متضاد

  • easygoing


    اسان گیر

  • apathetic


    بی تفاوت

  • controlled


    کنترل شده است

  • easy-going


    اسان گیر


  • رایگان


  • مستقل

  • indifferent


    بي تفاوت

  • unenthusiastic


    غیر مشتاق

  • unexcited


    غیر هیجان زده

  • boring


    حوصله سر بر

  • drab


    خشک


  • خشک

  • dull


    کدر


  • سنگین

  • monotonous


    یکنواخت