word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
برای احاطه کردن یک مکان مخصوصا با ارتش برای جلوگیری از ورود یا خروج افراد یا وسایل.
-
وقتی کسی محاصره می شود. افراد زیادی آنها را احاطه کرده اند.
-
درخواست یا شکایت زیاد در مورد چیزی.
-
برای احاطه کردن یک مکان مخصوصا با یک ارتش برای جلوگیری از ورود یا خروج افراد یا وسایل.
-
فردی که محاصره شده است محاصره می شود.
example - مثال
-
این شهر به مدت دو ماه در محاصره بود اما همچنان در برابر متجاوزان مقاومت می کرد.
-
زمانی که ستاره پاپ سعی کرد هتل خود را ترک کند. او توسط روزنامه نگاران و هواداران منتظر محاصره شد.
-
After showing the controversial documentary. the channel was besieged with phone calls from angry viewers.
پس از نمایش مستند جنجالی. کانال با تماس های تلفنی بینندگان عصبانی محاصره شد.
-
fig. After the controversial show. the television network was besieged with complaints.
شکل. بعد از نمایش جنجالی شبکه تلویزیونی با شکایت محاصره شد.
-
میک جگر توسط هواداران در فرودگاه محاصره شد.