word - لغت

bewhiskered || سبیل زده

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

bɪˈwɪs.kəd

UK :

bɪˈwɪs.kɚd

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bewhiskered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bewhiskered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bewhiskered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bewhiskered] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bewhiskered] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • hairy


    مودار

  • shaggy


    پشمالو

  • woollyUK


    woollyUK

  • furry


    خزدار

  • hirsute


    هیرسوت

  • bushy


    پرپشت

  • bearded


    ریش دار

  • fleecy


    پشمالو

  • stubbly


    کله پاچه

  • unshaven


    تراشیده نشده

  • bristly


    بریستالی

  • pileous


    توده ای

  • pilose


    پیلو

  • unshorn


    بریده نشده

  • fuzzy


    درهم

antonyms - متضاد

  • hairless


    بی مو

  • bald


    بدون مو

  • furless


    بدون خز

  • glabrous


    بدون کرک

  • shorn


    بریده شده


  • صاف

  • short-haired


    مو کوتاه

  • balding


    طاس شدن

  • calm


    آرام


  • تمیز

  • clean-shaven


    تراشیده شده

  • beardless


    بی ریش

  • clean-shaven


    تراشیده شده

  • unbearded


    بی ریش

  • unhirsute


    unhirsute