word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
-
Approximately 23.000 - 27.000 Sandhill Cranes migrate biannually through the San Luis Valley.
تقریباً 23.000 تا 27.000 جرثقیل سندهیل هر دو سال از طریق دره سان لوئیس مهاجرت می کنند.
-
ترکیب سود می تواند ماهانه انجام شود. فصلی یا حتی دوسالانه.
-
The boys and their primary caretakers were each interviewed in their homes biannually for the first 4 years and annually thereafter.
پسران و مراقبان اصلی آنها هر دو سال یک بار در خانه های خود برای 4 سال اول و پس از آن هر سال مصاحبه می شدند.
-
His office biannually compiles data comparing the number of referred complaints relative to market share for the top 12 financial groups.
دفتر او هر دو سال یک بار داده هایی را جمع آوری می کند که تعداد شکایات ارجاع شده را نسبت به سهم بازار برای 12 گروه مالی برتر مقایسه می کند.
synonyms - مترادف
-
semiannually
نیمه سالانه
-
twice-a-year
دوبار در سال
-
twice-yearly
دو بار در سال
-
half-yearly
به صورت نیم ساله
-
six-monthly
شش ماهه
-
semiyearly
به صورت نیمه سالانه
-
at six-monthly intervals
در فواصل شش ماهه
-
semesterly
ترم
-
هر ترم یک بار
-
یک بار در هر ترم
-
biyearly
هر دو سال
-
semiannually
نیمه سالانه
-
semiyearly
به صورت نیمه سالانه
-
biennially
دوسالانه
-
periodically
به صورت دوره ای