word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
example - مثال
-
این یک سمپوزیوم دانشجویی است که از سال 2002 به صورت دوسالانه در ییل برگزار می شود.
-
The Kathleen Mitchell Award is a $7500 prize given biennially to encourage Australian authors under 30.
جایزه کاتلین میچل یک جایزه 7500 دلاری است که هر دو سال یکبار برای تشویق نویسندگان استرالیایی زیر 30 سال اعطا می شود.
-
کنفرانس کامل نمایندگان گاهی اوقات فقط هر دو سال یکبار برگزار می شود.
-
The bill would require the state Department of Corrections to maintain biennially updated photos of each inmate in its custody.
این لایحه، وزارت امور اصلاحات و تربیت را ملزم میکند که عکسهای هر زندانی را که هر دو سال یک بار در بازداشت بهروزرسانی میشوند، نگهداری کند.
synonyms - مترادف
-
periodically
به صورت دوره ای
-
به طور منظم
-
biannually
هر دو سال یکبار