word - لغت

bifocal || دو کانونی

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

ˌbaɪˈfəʊ.kəl

UK :

ˌbaɪˈfoʊ.kəl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bifocal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bifocal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bifocal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bifocal] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bifocal] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Franklin invented the bifocal lens in 1760.


    فرانکلین لنز دو کانونی را در سال 1760 اختراع کرد.

  • He wore these big bifocal glasses.


    او از این عینک دو کانونی بزرگ استفاده کرد.

  • I need some bifocal sunglasses.


    من به تعدادی عینک آفتابی دو کانونی نیاز دارم.

synonyms - مترادف

  • lens


    لنز


  • شیشه


  • مخاطب

  • meniscus


    منیسک

  • monocle


    تک تک

  • optic


    نوری

  • spectacles


    عینک

  • trifocal


    سه کانونی

  • eyeglass


    عینک

  • magnifying glass


    ذره بین

  • pince-nez


    pince-nez

  • lorgnon


    لورگنون

  • lorgnette


    لرگنت

  • quizzing glass


    شیشه کویزینگ

antonyms - متضاد

  • monofocal


    تک کانونی

  • unifocal


    تک کانونی