word - لغت

bigoted || متعصب

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

ˈbɪɡ.ə.tɪd

UK :

ˈbɪɡ.ə.t̬ɪd

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bigoted] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bigoted] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bigoted] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bigoted] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bigoted] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • intolerant


    بی تحمل

  • illiberal


    غیر لیبرال

  • discriminatory


    تبعیض آمیز

  • blinkered


    چشمک زد

  • dogmatic


    جزمی

  • inflexible


    انعطاف ناپذیر

  • racist


    نژاد پرست

  • racialist


    نژادپرست

  • chauvinistic


    شوونیستی

  • chauvinist


    شوونیست

  • opinionated


    صاحب نظر

  • xenophobic


    بیگانه هراسی

  • sexist


    جنسیتی

  • jingoistic


    جینگوئیستی

  • homophobic


    همجنسگرا هراسی

antonyms - متضاد

  • tolerant


    متحمل

  • broad-minded


    وسیع فکر

  • open-minded


    روشنفکر

  • unprejudiced


    بدون پیش داوری


  • لیبرال

  • equitable


    منصفانه


  • نمایشگاه

  • humanitarian


    بشردوستانه


  • فقط

  • unbiased


    بی طرفانه

  • unbigoted


    بی تعصب

  • impartial


    بی طرف


  • هدف، واقعگرایانه


  • صادقانه

  • dispassionate


    بی عاطفه