word - لغت

bilateral || دو طرفه

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

ˌbaɪˈlæt.ər.əl

UK :

ˌbaɪˈlæt̬.ɚ.əl

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bilateral] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bilateral] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bilateral] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bilateral] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bilateral] در گوگل

description - توضیح

  • involving two groups or countries.


    شامل دو گروه یا کشور است.

  • involving two groups or countries.


    شامل دو گروه یا کشور است.

  • involving or affecting two different organizations. countries. etc..


    شامل یا تحت تاثیر قرار دادن دو سازمان مختلف. کشورها. و غیره..

example - مثال

synonyms - مترادف


  • مفصل

  • reciprocal


    متقابل

  • consensual


    توافقی


  • متقابل

  • respective


    قابل احترام

  • two-sided


    دو طرفه

  • two-pronged


    دو شاخه


  • جمعی

  • communal


    اشتراکی

  • united


    متحد

  • conjunct


    پیوند

  • conjoint


    بهم پیوسته


  • عمومی

  • interactive


    در ارتباط بودن

  • interdependent


    وابسته به یکدیگر

antonyms - متضاد

  • multilateral


    چند جانبه

  • unilateral


    یک جانبه

  • sole


    تنها


  • شخصی

  • one-way


    یک طرفه

  • solitary


    منفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی


  • تنها

  • one-sided


    یک طرفه

  • exclusive


    انحصاری

  • one-man


    یک مرد


  • جداگانه، مجزا

  • unshared


    اشتراک گذاری نشده


  • متمایز

  • detached


    جدا

  • dissociated


    جدا شد