word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
-
مفصل
-
reciprocal
متقابل
-
consensual
توافقی
-
متقابل
-
respective
قابل احترام
-
two-sided
دو طرفه
-
two-pronged
دو شاخه
-
جمعی
-
communal
اشتراکی
-
united
متحد
-
conjunct
پیوند
-
conjoint
بهم پیوسته
-
عمومی
-
interactive
در ارتباط بودن
-
interdependent
وابسته به یکدیگر
antonyms - متضاد
-
multilateral
چند جانبه
-
unilateral
یک جانبه
-
sole
تنها
-
شخصی
-
one-way
یک طرفه
-
solitary
منفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی
-
تنها
-
one-sided
یک طرفه
-
exclusive
انحصاری
-
one-man
یک مرد
-
جداگانه، مجزا
-
unshared
اشتراک گذاری نشده
-
متمایز
-
detached
جدا
-
dissociated
جدا شد