word - لغت

billowy || بادگیر

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

ˈbɪl.əʊ.i

UK :

ˈbɪl.oʊ.i

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [billowy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [billowy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [billowy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [billowy] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [billowy] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • He had a red. billowy scarf wrapped around his head.


    قرمزی داشت. روسری رنگی دور سرش پیچیده

  • She was unrecognisable in a billowy nun`s habit and a stiff bonnet.


    او در عادت راهبهای ژولیده و کاپوت سفت غیرقابل تشخیص بود.

  • She was dressed in an abaya. a kind of billowy cloak.


    او عبایی پوشیده بود. نوعی شنل رنگارنگ

  • Billowy white cascades of snow blew around us.


    آبشارهای سفید رنگی از برف در اطراف ما وزیدند.

  • The buildings somehow appear soft and billowy. like folds of drapery or a woman`s body.


    ساختمان ها به نوعی نرم و موذی به نظر می رسند. مانند چین های پارچه یا بدن یک زن.

synonyms - مترادف

  • heaving


    بالا بردن

  • rippling


    موج دار

  • rolling


    متحرک

  • surging


    موج می زند

  • swelling


    ورم

  • swirling


    چرخش

  • undulating


    موج دار

  • waving


    تکان دادن

  • wavy


    موج دار

  • bouncing


    جهنده

  • bouncy


    فنری

  • bulgy


    برآمده

  • distended


    منبسط شده

  • ebbing and flowing


    فروکش و جاری شدن

  • puffy


    پف کرده

antonyms - متضاد


  • تخت


  • تنگ

  • unswollen


    متورم نشده

  • steep


    شیب تند