word - لغت

binder || کلاسور

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbaɪn.dər

UK :

ˈbaɪn.dɚ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [binder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [binder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [binder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [binder] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [binder] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • A carefully kept logbook (a three-ring binder with pages for sketches and notes of your observations) will become a valued resource.


    یک دفترچه یادداشت با دقت نگهداری شده (یک صحافی سه حلقه ای با صفحاتی برای طرح ها و یادداشت های مشاهدات شما) به یک منبع ارزشمند تبدیل خواهد شد.


  • فقط برای دستور العمل های تعطیلات - غذاهایی که درست کرده اید یک کلاسور ایجاد کنید. چگونه چاشنی ها را تغییر دادید چه چیزی می توانست از زمان کمتر یا بیشتر در فر استفاده کند. دستور العمل هایی که می خواستید امتحان کنید اما نشد.

  • Our food has no artificial or processed ingredients. no low-cost fillers or binders.


    غذای ما هیچ ماده مصنوعی یا فرآوری شده ای ندارد. بدون پرکننده ها یا چسباننده های ارزان قیمت.

  • Lump charcoal is a pure form of charcoal and is preferred by many purists who dislike artificial binders used to hold briquettes in their shape.


    زغال کلوخه شکل خالص زغال چوب است و توسط بسیاری از متخصصان پاکسازی که از چسب های مصنوعی استفاده می شود برای نگه داشتن بریکت ها در شکل خود، آن را ترجیح می دهند.


  • بیماران باید به مدت سه تا شش هفته از چسب سینه استفاده کنند تا ایمپلنت در طول فرآیند بهبودی در جای خود ثابت بماند.

synonyms - مترادف

  • brake


    ترمز

  • curb


    محدود کردن


  • بررسی

  • constraint


    محدودیت


  • کنترل

  • restraint


    خویشتن داری - خودداری - پرهیز

  • damper


    دمپر

  • rein


    افسار


  • محدودیت


  • محدودیت

  • impediment


    مانع

  • anchor


    لنگر

  • cinchers


    سینچرها

  • deterrent


    بازدارنده

  • discouragement


    دلسردی

antonyms - متضاد