word - لغت

biochemist || بیوشیمی

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˌbaɪ.əʊˈkem.ɪst

UK :

ˌbaɪ.oʊˈkem.ɪst

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [biochemist] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [biochemist] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [biochemist] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [biochemist] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [biochemist] در گوگل

description - توضیح

example - مثال


  • او بیوشیمیست دانشگاه کالیفرنیا است.

  • A biochemist discovered a gene that tells plants to die at the end of a season.


    یک بیوشیمیست ژنی را کشف کرد که به گیاهان می گوید در پایان فصل بمیرند.

  • The age-dating technique was developed by biochemist Jeffrey Bada.


    تکنیک دوستیابی سن توسط بیوشیمیدان جفری بادا ابداع شد.

synonyms - مترادف

antonyms - متضاد