word - لغت

biotic || زیستی

part of speech - بخش گفتار

adjective || صفت

spell - تلفظ

baɪˈɒt.ɪk

UK :

baɪˈɑː.t̬ɪk

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [biotic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [biotic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [biotic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [biotic] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [biotic] در گوگل

description - توضیح

  • involving. caused by. or relating to living things in the environment.


    که شامل. ناشی از. یا مربوط به موجودات زنده در محیط است.

  • involving. caused by. or relating to living things in the environment


    که شامل. ناشی از. یا مربوط به موجودات زنده در محیط است

example - مثال

synonyms - مترادف

  • biologic


    بیولوژیکی


  • زندگي كردن


  • ارگانیک. آلی

  • botanic


    گیاه شناسی

  • botanical


    گیاه شناسی

  • zoologic


    جانورشناسی

  • zoological


    جانورشناسی


  • بیولوژیکی


  • زندگی


  • ارگانیک. آلی


  • زندگي كردن


  • بیولوژیکی

  • cellular


    سلولی


  • زنده


  • طبیعی

antonyms - متضاد

  • abiotic


    غیر زنده

  • inorganic


    غیر معدنی

  • inanimate


    بی جان

  • inert


    بی اثر

  • lifeless


    بی جان

  • artificial


    ساختگی


  • شیمیایی

  • manmade


    ساخته دست بشر

  • non-living


    غیر زنده

  • unnatural


    غیر طبیعی

  • mineral


    معدنی

  • man-made


    ساخته دست بشر


  • ذهنی

  • cerebral


    مغزی

  • intellective


    فکری