word - لغت

bitten || گاز گرفته شده

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

ˈbɪt.ən

UK :

ˈbɪt.ən

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bitten] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bitten] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bitten] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bitten] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bitten] در گوگل

description - توضیح


  • فعل ماضی ازگاز گرفتن

example - مثال

synonyms - مترادف

  • chewed


    جویده شده

  • eaten


    خورده شده

  • gnawed


    جویده شده

  • mangled


    درهم ریخته

  • masticated


    جویده شده

  • mouthed


    دهان

  • nibbled


    نیش خورده

  • tasted


    چشیده

  • champed


    قهرمان شده

  • chewed


    جویده شده

  • chewn


    جویدن

  • crunched


    خرد شده

  • chomped


    خرد شده

  • crushed


    خرد شده

  • gnawed


    جویده شده

antonyms - متضاد

  • freed


    آزاد شد


  • داده شده

  • released


    منتشر شد


  • رها کردن

  • built


    ساخته شده

  • constructed


    ساخته شده است

  • developed


    توسعه یافته

  • developt


    توسعه

  • fixt


    تعمیر

  • fixed


    درست شد

  • flourished


    شکوفا شد

  • grown


    رشد کرده است

  • improved


    بهبود یافته

  • united


    متحد


  • کنار هم گذاشتن