word - لغت

bivalve || دوکفه ای

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbaɪ.vælv

UK :

ˈbaɪ.vælv

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bivalve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bivalve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bivalve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bivalve] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bivalve] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • Scallops are mobile and can escape pollutants that immobile bivalves like mussels. clams and oysters cannot avoid.


    گوش ماهی متحرک است و می تواند از آلاینده هایی که دوکفه ای های بی حرکت مانند صدف ها را بی حرکت می کند فرار کند. صدف ها و صدف ها را نمی توان اجتناب کرد.

  • The zebra mussel. a black-and-white striped bivalve. is a highly invasive species.


    صدف گورخری. یک دوکفه ای راه راه سیاه و سفید. یک گونه بسیار مهاجم است.

  • At the oyster processing plant. employees on mounted platforms shucked bivalves by the dozens.


    در کارخانه فرآوری صدف. کارمندان روی سکوهای نصب شده ده ها دوکفه ای را تکان دادند.

  • Mussels are bivalve animals. while gastropods like snails and limpets have one shell.


    صدف ها حیوانات دوکفه ای هستند. در حالی که گاستروپودها مانند حلزون و لیمپت یک پوسته دارند.

  • The plovers eat worms. various crustaceans. insects. and occasionally bivalve mollusks.


    سهره ها کرم می خورند. سخت پوستان مختلف حشرات و گاهی نرم تنان دوکفه ای.


  • گونه هایی هستند که در دریا زندگی می کنند و هرگز حرکت نمی کنند. مانند نرم تنان دوکفه ای.

  • Razor clams are edible bivalve shellfish.


    صدف های تیغ صدف های دوکفه ای خوراکی هستند.

synonyms - مترادف

  • shellfish


    صدف

  • crustaceans


    سخت پوستان

  • molluscsUK


    نرم تنان انگلستان

  • barnacles


    بارناکلز

  • clams


    صدف ها

  • cockles


    کاکل ها

  • conches


    حلزون ها

  • crawfishes


    خرچنگ ها

  • crayfishes


    خرچنگ ها

  • invertebrates


    بی مهرگان

  • lobster


    خرچنگ

  • mollusksUS


    نرم تنان آمریکا

  • mussels


    صدف ها

  • oysters


    صدف

  • piddocks


    پیدوک ها

antonyms - متضاد