word - لغت

bivouac || بیواک

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈbɪv.u.æk

UK :

ˈbɪv.u.æk

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bivouac] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bivouac] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bivouac] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bivouac] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bivouac] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف


  • اردوگاه

  • encamp


    اردوگاه

  • accommodate


    تطبیق

  • bestow


    عطا کردن

  • billet


    بیلت


  • هیئت مدیره

  • bunk


    تختخواب


  • محفظه - اتاق

  • domicile


    اقامتگاه

  • harborUS


    بندر آمریکا

  • harbourUK


    بندر UK


  • خانه

  • lodge


    کلبه


  • ربع


  • سقف

antonyms - متضاد

  • confuse


    گیج کردن

  • disarrange


    بر هم زدن

  • dislodge


    جابجا کردن

  • displace


    جابجا کند

  • disregard


    بی توجهی

  • evict


    اخراج کردن


  • فراموش کردن


  • ترک کردن


  • حرکت


  • برداشتن

  • unsettle


    بی قرار


  • روی برگردان


  • معلوم شود


  • از بین رفتن

  • ruin


    خراب کردن