word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
-
injured
مجروح
-
bruised
کبود شده
-
aching
دردناک
-
beaten
مورد ضرب و شتم
-
battered
کتک خورده
-
صدمه
-
maltreated
مورد بدرفتاری قرار گرفته است
-
ill-treated
بدرفتاری شده
-
assaulted
مورد حمله قرار گرفت
-
abused
مورد سوء استفاده قرار گرفته است
-
squashed
له شده
-
crushed
خرد شده
-
thumped
ضربه زد
-
اصابت
-
thrashed
کوبیده شده