word - لغت

blacken || سیاه شدن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

ˈblæk.ən

UK :

ˈblæk.ən

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blacken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blacken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blacken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blacken] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blacken] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • darkens


    تاریک می شود

  • dims


    کم نور می کند

  • shadows


    سایه ها

  • obscures


    مبهم می کند

  • overshadows


    تحت الشعاع قرار می دهد

  • beclouds


    ابرها

  • bedims


    تختخواب

  • befogs


    مه می کند

  • blears


    تیر می کشد

  • blurs


    تار می کند

  • clouds


    ابرها

  • dislimns


    را از بین می برد

  • fogs


    مه ها

  • hazes


    مه ها

  • mists


    مه

antonyms - متضاد

  • brightens


    روشن می کند

  • lights


    چراغ ها

  • lightens


    روشن می کند

  • illuminates


    روشن می کند

  • illumines


    روشن می کند

  • lights up


    روشن می شود

  • cleans


    تمیز می کند

  • cleanses


    پاک می کند

  • whitens


    سفید می کند

  • bleaches


    سفید کننده ها

  • compliments


    تعارف

  • praises


    ستایش می کند

  • blanches


    بلانچ ها

  • fades


    محو می شود

  • lightens


    روشن می کند