word - لغت

blackleg || ساق سیاه

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈblæk.leɡ

UK :

ˈblæk.leɡ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blackleg] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blackleg] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blackleg] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blackleg] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blackleg] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

  • A kind of blackleg doing the work cheaper—nay. for nothing.


    نوعی ساق سیاه که کار را ارزانتر انجام میدهد - نه. برای هیچ چیز

  • Moreover. though I am carefully informed that he is a blackleg. I find him honest.


    علاوه بر این. هر چند من به دقت مطلع شده ام که او یک پای سیاه است. من او را صادق می دانم.

synonyms - مترادف

  • scalie


    پوسته پوسته شدن

  • scab


    دلمه

  • strikebreaker


    اعتصاب شکن

  • cheater


    متقلب

  • cheat


    تقلب

  • fraudster


    کلاهبردار

  • swindler


    کلاهبردار

  • hoaxer


    فریبکار

  • shark


    کوسه

  • trickster


    حقه باز

  • bilker


    بیلکر

  • chiseller


    اسکنه

  • bilk


    بیلک

  • chiseler


    اسکنه

  • cozener


    کوزنر

antonyms - متضاد