word - لغت

blamed || سرزنش کرد

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bleɪm

UK :

bleɪm

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blamed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blamed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blamed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blamed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blamed] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • accursed


    نفرین شده

  • cursed


    نفرین شده

  • confounded


    گیج شده

  • bloody


    خونین

  • blasted


    منفجر شد

  • blessed


    مبارک

  • darn


    لعنتی

  • goddamned


    لعنتی

  • execrable


    مکروه، زشت، نفرت انگیز

  • damnable


    لعنتی

  • cussed


    نفرین شده

  • flaming


    شعله ور

  • deuced


    فریب خورده

  • wretched


    بدبخت

  • rotten


    پوسیده

antonyms - متضاد

  • delivered


    تحویل داده شده

  • exempted


    معاف شد

  • liberated


    آزاد شد

  • released


    منتشر شد

  • absolved


    تبرئه شد

  • pardoned


    بخشیده شد

  • relieved


    راحت شد

  • remitted


    حواله شد

  • reprieved


    مهلت داده شد

  • discharged


    مرخص شد

  • forgave


    بخشید

  • forgiven


    بخشیده شد

  • acquitted


    تبرئه شد

  • acquited


    تبرئه شد

  • cleared


    پاک شد