word - لغت

blanched || بلانچ شده

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

blɑːntʃ

UK :

blæntʃ

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blanched] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanched] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanched] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanched] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanched] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • ashen


    خاکستر

  • ashy


    خاکستری

  • cadaverous


    جسد

  • doughy


    خمیری

  • livid


    پر جنب و جوش

  • lurid


    مبهم

  • mealy


    آرد آلود


  • رنگ پریده

  • paled


    رنگ پریده

  • pallid


    رنگ پریده

  • pasty


    خمیری

  • peaked


    اوج گرفت

  • wan


    آنها

  • waxen


    واکس زدن


  • سفید

antonyms - متضاد

  • blooming


    شکوفه دادن

  • florid


    گلدار

  • flush


    فلاش

  • full-blooded


    پر خون

  • glowing


    درخشان


  • قرمز

  • rosy


    گلگون

  • rubicund


    روبیوند

  • ruddy


    سرخ رنگ

  • sanguine


    سانگوئن

  • coloredUS


    رنگارنگ آمریکا

  • colouredUK


    رنگارنگ انگلستان

  • darkened


    تاریک شده

  • flushed


    برافروخته

  • reddish


    مایل به قرمز