word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
ماضی ساده و ماضی ازسفید کردن
-
رنگ پریده شدن برای مثال به این دلیل که شما شوکه شده اید.
-
تا گیاه را با پوشاندن آن کمرنگ کند تا در هنگام رشد نور به آن نرسد
-
to put vegetables or similar foods into boiling water for a few minutes to make them white. remove the skins. get rid of strong flavours. or prepare them for freezing.
سبزیجات یا غذاهای مشابه را چند دقیقه در آب جوش بریزید تا سفید شوند. پوست ها را بردارید از شر طعم های قوی خلاص شوید یا آنها را برای انجماد آماده کنید.
example - مثال
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
blooming
شکوفه دادن
-
florid
گلدار
-
flush
فلاش
-
full-blooded
پر خون
-
glowing
درخشان
-
قرمز
-
rosy
گلگون
-
rubicund
روبیوند
-
ruddy
سرخ رنگ
-
sanguine
سانگوئن
-
coloredUS
رنگارنگ آمریکا
-
colouredUK
رنگارنگ انگلستان
-
darkened
تاریک شده
-
flushed
برافروخته
-
reddish
مایل به قرمز