word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید. او با ملایمت گفت.
-
او در یک دفتر معمولی کار می کند.
-
این آپارتمان متعلق به یک زن جوان و زیبا به نام ماریا است.
synonyms - مترادف
-
coolly
با خونسردی
-
impassively
به طرز بی حوصله ای
-
indifferently
بی تفاوت
-
unemotionally
غیر عاطفی
-
apathetically
بی تفاوت
-
passionlessly
بی اشتیاق
-
undemonstratively
غیر نمایشی
-
unfeelingly
بی احساس
-
stoically
استواری
-
coldly
سرد
-
remotely
از راه دور
-
glacially
به صورت یخبندان
-
frigidly
سرد
-
dispassionately
بی عاطفه
-
detachedly
جدا
antonyms - متضاد
-
bravely
دلیرانه
-
brilliantly
درخشان
-
colourfullyUK
رنگارنگ انگلستان
-
colorfullyUS
رنگارنگ ایالات متحده
-
brightly
روشن
-
gaily
خوشبخت
-
gayly
همجنسگرا
-
به شدت
-
explosively
به صورت انفجاری
-
energetically
با انرژی
-
forcefully
به زور
-
سخت
-
powerfully
قدرتمندانه
-
rigorously
به شدت
-
aggressively
به صورت تهاجمی