word - لغت

blanket || پتو

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈblæŋ.kɪt

UK :

ˈblæŋ.kɪt

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blanket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanket] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanket] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • covers


    پوشش می دهد

  • coats


    کت ها

  • overlays


    پوشش ها

  • carpets


    فرش

  • overspreads


    بیش از حد گسترش می یابد

  • caps


    درپوش

  • drapes


    پرده ها

  • overlies


    پوشانده می شود

  • sheets


    ورق ها

  • swathes


    پوشش می دهد

  • tops


    تاپ ها

  • crowns


    تاج ها

  • encases


    روکش می کند

  • envelops


    پاکت می کند

  • mantles


    مانتوها

antonyms - متضاد

  • bares


    برهنه

  • discloses


    افشا می کند

  • displays


    نمایش می دهد

  • divulges


    فاش می کند

  • exposes


    افشا می کند

  • reveals


    آشکار می کند

  • shows


    نشان می دهد

  • uncloaks


    روپوش

  • uncovers


    آشکار می کند

  • unmasks


    نقاب بر می دارد

  • unveils


    رونمایی می کند

  • clears


    پاک می کند

  • explains


    توضیح می دهد

  • frees


    آزاد می کند

  • opens


    باز می شود