word - لغت

blanketed || پتو پوشیده شده

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

ˈblæŋ.kɪt

UK :

ˈblæŋ.kɪt

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blanketed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanketed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanketed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanketed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blanketed] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • covered


    سرپوشیده

  • coated


    پوشش داده شده

  • overlaid


    روکش شده

  • overlayed


    پوشانده شده است

  • overlay


    پوشش

  • carpeted


    فرش شده

  • overspread


    گسترش بیش از حد

  • capped


    درپوش

  • draped


    پوشیده شده

  • overlain


    پوشاندن

  • sheeted


    ورق شده

  • swathed


    غرق شد

  • topped


    بالای سر

  • crowned


    تاج گذاری کرد

  • encased


    محصور شده

antonyms - متضاد

  • cried


    گریه کرد

  • announced


    اعلام کرد

  • trumpeted


    بوق زد

  • advertised


    تبلیغ کرد

  • broadcast


    پخش

  • broadcasted


    پخش شد

  • hawked


    شاهین زد

  • proclaimed


    اعلام کرد

  • publicizedUS


    ایالات متحده منتشر شد

  • barked


    پارس کرد

  • promulgated


    ابلاغ شد

  • blazoned


    افروخته شده

  • heralded


    خبر داد

  • hyped


    هیپ زد

  • published


    منتشر شده