word - لغت

blazed || شعله ور شد

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bleɪz

UK :

bleɪz

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blazed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blazed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blazed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blazed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blazed] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • baked


    پخته شده

  • blitzed


    برق زد


  • بالا

  • lifted


    برداشته شد

  • lit


    روشن شد

  • reefed


    صخره شده

  • stoned


    سنگ زده


  • اون بالا

  • drunk


    مست

  • inebriated


    مست شده

  • tipsy


    بامزه

  • drunken


    مست

  • inebriate


    مست کردن

  • plastered


    گچ کاری شده

  • smashed


    خرد شد

antonyms - متضاد

  • darkened


    تاریک شده

  • dulled


    مات شده

  • crawled


    خزید

  • crept


    خزید

  • creeped


    خزید

  • poked


    نوک زد

  • sober


    هوشیار


  • سر راست


  • تمیز