word - لغت

blazon || blazon

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

ˈbleɪ.zən

UK :

ˈbleɪ.zən

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blazon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blazon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blazon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blazon] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blazon] در گوگل

description - توضیح

  • emblazon


    نقش بسته

example - مثال

synonyms - مترادف

  • broadcast


    پخش


  • اعلام

  • proclaim


    اعلام

  • publiciseUK


    عمومی انگلستان

  • publicizeUS


    عمومی کردن ایالات متحده


  • انتشار

  • herald


    قاصد


  • پست

  • trumpet


    شیپور

  • advertise


    تبلیغات

  • advertize


    تبلیغ کردن


  • برقراری ارتباط

  • disclose


    فاش کردن

  • divulge


    فاش کردن

  • impart


    به اشتراک بگذارند

antonyms - متضاد

  • conceal


    پنهان کردن، پوشاندن


  • پوشش دادن


  • انکار


  • پنهان شدن

  • withhold


    نگه داشتن

  • suppress


    سرکوب کردن


  • راز رو نگه دار


  • راز


  • نگاه داشتن

  • repress


    سرکوب کردن

  • hush up


    صدا در نیاوردن تا


  • بطری کردن


  • سرپوش گذاشتن

  • refrain


    خودداری

  • secrete


    ترشح کنند