word - لغت
part of speech - بخش گفتار
spell - تلفظ
UK :
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
-
یک ماده شیمیایی قوی که برای تمیز کردن اشیا یا از بین بردن رنگ از چیزها استفاده می شود
-
to remove the colour from something or make it lighter. with the use of chemicals or by the effect of light from the sun; to become lighter in this way .
حذف رنگ از چیزی یا روشن تر کردن آن. با استفاده از مواد شیمیایی یا با تأثیر نور خورشید؛ اینجوری سبکتر بشه .
-
مایع یا پودری که برای تمیز کردن یا ساختن چیزی سفیدتر یا روشن تر استفاده می شود
example - مثال
-
گری موهایش را سفید کرده بود.
-
چیزی در آنجا نبود جز انبوهی از استخوان های سفید شده از آفتاب.
-
استخوانهای گاو در آفتاب در کنار مسیر سفید میشدند.
-
موهایش در اثر آفتاب سفید شده بود.
synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
-
darken
تاریک کردن
-
deepen
عمیق تر کردن
-
embrown
گلدوزی کردن
-
blacken
سیاه شدن
-
رنگ زرد
-
colorUS
رنگ آمریکا
-
brighten
روشن کردن
-
colourUK
colorUK
-
تقویت
-
redden
قرمز شدن
-
fortify
مستحکم کردن
-
افزایش دهد
-
stain
لکه دار کردن
-
animate
جان دادن
-
invigorateUS
نیروبخش ایالات متحده