word - لغت
bleakness
||
تیرگی
part of speech - بخش گفتار
noun
||
اسم
spell - تلفظ
ˈbliːk.nəs
UK :
ˈbliːk.nəs
US :
family - خانواده
google image
description - توضیح
example - مثال
-
یک سیم منفرد از چراغ های کریسمس که در سراسر سقف نصب شده اند، تنها به تیرگی کلی می افزاید.
-
قبل از بازدید به ما در مورد تاریک بودن مکان هشدار داده شده بود.
-
زندگی تاریکی وجود دارد که با افسردگی همراه است.
-
او به ندرت به کسی از تلخی دوران کودکی خود اشاره می کرد.