word - لغت

blew || وزید

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

bluː

UK :

bluː

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blew] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blew] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف


  • کم شده

  • expended


    صرف کرد

  • squandered


    اسراف کرد

  • wasted


    هدر رفته

  • burned


    سوخته

  • burnt


    سوخته

  • depleted


    تخلیه شده است

  • drained


    تخلیه شده

  • exhausted


    خسته

  • outlaid


    پیش بینی شده است

  • spent


    صرف کرد

  • burned up


    سوخته

  • consumed


    مصرف شده است

  • dispensed with


    با

  • dissipated


    پراکنده شد

antonyms - متضاد

  • accumulated


    جمع آوری شده

  • accrued


    تعلق گرفته است

  • acquired


    به دست آورد

  • amassed


    انباشته شده است

  • assembled


    مونتاژ

  • collected


    جمع آوری شده

  • gained


    به دست آورد

  • gathered


    جمع آوری کرد

  • hoarded


    احتکار شده

  • procured


    تهیه شده است

  • achieved


    به دست آورد

  • amounded


    جمع شده

  • attained


    به دست آورد

  • compiled


    تدوین شده است

  • secured


    امن شده است