word - لغت

blocking || مسدود کردن

part of speech - بخش گفتار

verb || فعل

spell - تلفظ

blɒk

UK :

blɑːk

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [blocking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blocking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blocking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blocking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [blocking] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • delaying


    به تاخیر انداختن

  • stalling


    توقف

  • hindering


    مانع

  • filibustering


    فیلیباسترینگ

  • obstructive


    انسدادی

  • spoiling


    خراب کردن


  • دشوار

  • contrary


    مخالف

  • disobliging


    ناتوان کننده

  • uncooperative


    عدم همکاری

  • unaccommodating


    ناسازگار

  • awkward


    بی دست و پا - به شکلی نامناسب

  • unhelpful


    بی فایده

  • restrictive


    محدود کننده

  • inhibiting


    مهار. مانع شدن

antonyms - متضاد

  • cooperative


    تعاونی


  • مفید

  • supportive


    حمایت کننده

  • encouraging


    دلگرم کننده

  • favourableUK


    مطلوب انگلستان

  • obliging


    الزام آور

  • favorableUS


    مطلوب ایالات متحده

  • fixative


    ثابت کننده

  • remedial


    اصلاحی

  • corrective


    اصلاحی

  • curative


    درمانی

  • counteracting


    مقابله کردن

  • amendatory


    اصلاحی

  • reformative


    اصلاحی

  • reformatory


    اصلاحی