word - لغت

bloodshed || خونریزی

part of speech - بخش گفتار

noun || اسم

spell - تلفظ

ˈblʌd.ʃed

UK :

ˈblʌd.ʃed

US :

family - خانواده

google image

نتیجه جستجوی لغت [bloodshed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bloodshed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bloodshed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bloodshed] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [bloodshed] در گوگل

description - توضیح

example - مثال

synonyms - مترادف

  • warfare

    جنگ

  • battle

    نبرد

  • war

    جنگ

  • conflict

    تعارض

  • fighting

    زد و خورد

  • bloodbath

    حمام خون

  • hostilities

    خصومت ها

  • bloodletting

    خون ریزی

  • gore

    غر زدن

  • onslaught

    یورش

  • violence

    خشونت

  • mayhem

    ضرب وشتم

  • pogrom

    پوگروم

  • blood-letting

    خون رسان

  • blood bath

    حمام خون

antonyms - متضاد

  • peace

    صلح

  • harmony

    هارمونی

  • truce

    آتش بس

  • armistice

    آتش بس

  • accord

    توافق

  • ceasefire

    آتش بس

  • conciliation

    آشتی

  • concord

    توافق

  • peacetime

    زمان صلح

  • appeasement

    مماشات

  • reconciliation

    اصلاح

  • pacification

    آرام سازی

  • agreement

    توافق

  • pacifism

    صلح طلبی

  • amity

    رفاقت

ویکیتوری

یادگیری و شروع فقط یک زمان میتونه دیر باشه اونم وقتی که از امروز توان شروع کردن داریم اما به فردا برای شروع کردن فکر میکنم پس بهتر در اولین زمان دست بکار بشیم حتی با روزی ۵ دقیقه .

درباره ما

دسته بندی ها

لینک های مفید

تعداد لغات ارشیو تا این لحظه: 8041

تمام حقوق این سات متعلق به تیم توسعه هور می باشد